داستان نجات خانواده رابرتسون؛ خون لاک‌پشت نوشیدند و زنده ماندند

شنبه ۱۴۰۱/۰۴/۱۱

پس از ۵۰ سال، خانواده رابرتسون روایت جان به بردنشان از سفری مرگ‌بار بر روی آب‌های خروشان را از نو روایت کردند. این ماجرا شبیه به داستان تخیلی یک رمان ماجراجویانه کلاسیک است اما واقعیت دارد.

داستان عجیب و غریب این خانواده اهل استفوردشر بریتانیا، در دهه ۱۹۷۰ و هنگامی شروع شد که آنان سفرشان را به دور دنیا آغاز کردند.

سفری که در آن، پس از حمله دسته‌ای نهنگ قاتل به قایقشان در اقیانوس آرام و از دست دادن آن، با نوشیدن خون لاک‌پشت دریایی نجات پیدا کردند.

خانواده رابرتسون ۳۸ روز بر روی آب و در یک قایق نجات کوچک سر کرد تا جان به در برد.

داستان نجات این خانواده در آن زمان سرخط خبرهای جهان بود.

سال ۱۹۷۰، دوگال رابرتسون، یک کارمند بازنشسته نیروی دریایی که به دامداری مشغول بود، همراه لین، همسرش، پسر ۱۸ ساله‌اش داگلاس، دختر ۱۷ ساله‌اش آن و پسران دوقلوی ۹ساله‌اش نیل و سندی، راهی سفر دریا شد.

سفری برای تمام عمر

داگلاس، بزرگ‌ترین پسر خانواده که اکنون ۶۸ ساله است و در لندن، پایتخت بریتانیا زندگی می‌کند، می‌گوید که خانواده او بسیار منزوی بود. به همین دلیل پدر او فکر کرد برای از بین بردن این انزوا، فرزندانش را به سفر دور دنیا در قایق ببرد و زندگی را در «دانشگاه زندگی» با آنان یاد دهد.

روز ۲۷ ژانویه ۱۹۷۱، خانواده رابرتسون سفرشان را از شهر بندری فالموث در کورنوال، شهری در جنوب غرب بریتانیا، سوار بر «لوسِت»، قایق چوبی دودکله ۱۳ متری، آغاز کردند. آن‌ها لوست را با پول فروش مزرعه‌شان خریده بودند.

داگلاس می‌گوید که میزان تمرین پدرش برای چنین سفری صفر بود و پیش از آغاز سفر به دور دنیا، هیچ تمرینی نداشتند.

حدود یک سال‌ونیم پس از به راه افتادن لوست از فالموث، شناور بودن آن در اقیانوس اطلس و لنگر انداختنش در بسیاری از بنادر کارائیب بود که آن اتفاق عجیب و مهیب رخ داد: دسته‌ای نهنگ در اقیانوس آرام در نزدیکی مجمع‌الجزایر گالاپاگوس، بخشی از اکوادور، به قایق آن‌ها حمله برد.

داگلاس می‌گوید: «قایق تکان‌تکان می‌خورد و احتمالا "ته‌دیرک" کشتی ترک خورده بود چون صدای خرد شدن چوب به گوش می‌رسید. چیزی شبیه صدای شکستن تنه درخت هنگامی که دو نیم می‌شود.»

به گفته داگلاس، او ناگهان صدای "شلپ شلوپ" بلندی در پشت سر خود شنیده و هنگامی که سر برگردانده، سه نهنگ قاتل را دیده که قایق را دنبال می‌کرده‌اند.

گرچه نهنگ‌های قاتل تهدیدی برای انسان‌ها به شمار نمی‌روند، اما داگلاس نوجوان فکر کرده که به‌زودی یک لقمه چپ ‌خواهد شد.

اعضای خانواده همراه رابین ویلیامز، یک مسافر بین‌راهی که او هم سوار قایق آن‌ها بوده، با شتاب از لوست بیرون پریده‌اند و داخل یک قایق نجات بادی و یک قایق نجات لاستیکی جهیده‌اند.

ایده دوگال رابرتسون این بود که قایق نجات را تا مرکز اقیانوس آرام براند و سپس با موج مخالف به سمت آمریکا بازگردد.

اعضای خانواده و ویلیامز چندین قوطی آب آشامیدنی و کمی جیره غذایی در قایق نجات داشتند: لوبیای خشک، بیسکویت، پیاز و میوه که برای شش روزشان کفاف داد. آن‌ها پس از آن‌ در قوطی‌ها آب باران جمع کردند، لاک‌پشت و ماهی شکار کردند و خوردند.

داگلاس می‌گوید لاک‌پشت خوراک اصلی آن‌ها بود که خون آن را می‌نوشیدند و گوشت آن را خشک و انبار می‌کردند.

غذای خانواده در عرض چند روز از غذایی معمولی، به هر آن چیزی بدل شد که می‌توانستند از دریا بگیرند؛ لاک‌پشت دریایی، ماهی و ... و البته همه را خام می‌خورند. مایعاتی هم که می‌نوشیدند آب باران و خون لاک‌پشت بود که پس از بریدن گلوی حیوان، پیاله‌ای را پر می‌کردند و آن را دست به دست می‌گرداندند تا همه از آن بنوشند.

داگلاس می‌گوید که آن‌ها چربی لاک‌پشت را در آفتاب آب می‌کرده‌اند تا روغن درست کنند. سپس آن را به پوستشان می‌مالیدند و از آن می‌نوشیدند تا گرم نگهشان دارد.

قایق بادی خانواده رابرتسون پس از ۱۶ روز، دیگر قابل‌استفاده نبود. پس هر شش نفر در قایق نجات ۳ متری به نام «اِدنامِر» تنگ هم جمع شدند و به‌ نوبت در قسمت خشک قایق نشستند.

ادنامر حالا در موزه ملی دریانوردی شهر فالموث جا خوش کرده است. خانواده رابرتسون ادنامر را در سال ۲۰۰۸ به این موزه اهدا کرد.

ژوییه سال ۲۰۲۲ و پس از نیم قرن، خانواده رابرتسون از موزه ملی دریانوردی فالموث دیدار کرد تا تجربه باورنکردنی از سر گذرانده را به خاطر بیاورد.

توکا مارو ۲، فرشته نجات ژاپنی

روز ۲۳ ژوییه و ۳۸ روز پس از سرگردانی بر روی آب، قایق ماهیگیری ژاپنی «توکا مارو ۲»، قایق نجات خانواده رابرتسون را دید و به کمکشان آمد.

داگلاس می‌گوید که وقتی «توکا مارو ۲» را دیدیم باور نمی‌کردیم برای نجات ما توقف کند اما کشتی دو بار تغییر مسیر داد و سپس به سمت ما آمد.

داگلاس می‌گوید هرگز لحظه‌ای را که طناب کشتی ژاپنی بر روی ادنامر پرتاب شد از یاد نمی‌برد: «طناب کثیف بود و من انگشتانم را در حالی دور آن حلقه کردم که می‌دانستم این طناب، پل من برای گذر به دنیایی دیگر است.»

توکا مارو ۲، خانواده رابرتسون را بالا کشید و ناگهان رنج تمام شد و آن‌ها به اوج شادی دست یافتند که دست‌یابی به آن پیش‌تر هرگز برایشان ممکن نبود.

داگلاس در توصیف آن احساس می‌گوید: «قله‌ای بود که فقط وقتی کسی زندگی‌تان را به شما بازمی‌گرداند، احساس فتحش را دارید.»

دوگال رابرتسون پیش از درگذشت بر اثر سرطان در سال ۱۹۹۲، یک کتاب درباره ماجراجویی‌های خانواده در آن اتفاق نوشت که نام آن را «از دریای وحشی نجات بیاب» گذاشت. یک فیلم هم بر اساس این کتاب ساخته شد.

دوگال سود حاصل از فروش کتابش را صرف خرید قایقی دیگر کرد و برای زندگی به کشورهای حوزه دریای مدیترانه رفت. اما لین، همسرش، به حرفه دامداری برگشت.

داگلاس، پسر خانواده، به نیروی دریایی پیوست و بعدها حسابدار شد. او نیز در کتابی با نام «واپسین سفر لوسِت»، آن‌چه را بر خانواده رابرتسون گذشت، روایت کرد.

او می‌گوید که حتی در صعب‌ترین لحظات آن سفر، از اینکه به آن سفر رفته، پشیمان نشده است: «به‌ گونه‌ای خنده‌دار بود که زندگی، با بقا یافتن و پاداش دیدن منظره طلوع و غروبی دیگر، ارزشمندی خاص خودش را یافته بود.»

داگلاس می‌گوید که زندگی خانواده رابرتسون به زندگی حیات وحش در داخل جنگل شبیه بوده و یک روز بیشتر زنده ماندن، تنها هدف آن‌ها بوده است.

خانواده رابرتسون پنج هفته و نیم برای بقا کوشیدند، در مقابل طوفان‌ها سینه سپر کردند و بی‌آبی و گرسنگی شدید را به جان خریدند در حالی که می‌دانستند ممکن است هرگز کسی برای نجاتشان پیدا نشود.

داگلاس با تشبیه زندگی به تجربه باورنکردنی خانواده رابرتسون می‌گوید که زندگی دل به دریا زدن است و آن‌چه از سر خانواده رابرتسون گذشت، در زندگی عادی هر فردی صادق است: «هرگز نباید از تلاش دست کشید و باید با هر مشکلی دست‌ و پنجه نرم کرد و امید داشت چون تا زمانی که زندگی جریان دارد، امید هم وجود دارد.»

داگلاس می‌گوید که انتهای سفر خانواده رابرتسون هم خوش از آب درآمد: «هیچ‌کس جانش را از دست نداد و اعضای خانواده کنار هم به خانه برگشتند.»

او می‌گوید درست است که لوست و تمام پولشان را از دست دادند و حتی یک پاپاسی هم نداشتند اما همه چیز را از نو بنا کردند چون انسان می‌تواند همه چیز را دوباره از نو بسازد.

خبرهای بیشتر

پربیننده‌ترین ویدیوها

گزارش روز با مجتبا پورمحسن
خبرها
جهان‌نما
خبرها

شنیداری

پادکست‌ها