شهید ساخته نرگس شهید کلهر که این روزها در آلمان اکران عمومی شده، درامی خود-زندگینامهای است که راه به تاریخ صدساله ایران میجوید؛ دختری ایرانی-آلمانیتبار قصد دارد واژه «شهید» را از نام خانوادگیاش پاک کند.
تاریخ معاصر ایران تاریخ متناقضی است. در ظاهر نشانههای مدرنیته را میتوان از همان ابتدا مشاهده کرد - البته تنها در کلانشهرها؛ اما در بطن این مدنیت، ارتجاع و بدویت است که دریافت میشود. انگار ایران معاصر مدنیت غرب را میپذیرد اما از درک آن عاجز است.
طبیعی است که این ارتجاع با روی کار آمدن حکومت دینی جمهوری اسلامی، تشدید میشود و تمدن ایرانی رنگ میبازد. و صورتبندیهای اجتماعی و هنجارهای سیاسی عمدتاً در پی نقض آزادی و مردمسالاری است.
در این میان جنس زن (اگرچه در تمام دنیا با محدودیتهایی مواجه است) بیش از مردان مورد سرکوب قرار میگیرد. بسیاری هنرمندان و نویسندگان زن در طول این سالها، فریاد «جنس دوم» شده و مشکلات زنان را بازگو کرده و جای خود را در تاریخ بهعنوان هنرمندان فمینیست ثبت کردهاند؛ افرادی نظیر فروغ فرخزاد، شیرین نشاط، ایران درودی و ... اما بهصراحت میتوان گفت با شکلگیری جنبش آزادیخواه زنانه «مهسا»، آثار هنری فمینیستی از شکل نخبهگرایانه بیرون آمد و در بطن جامعه خود را نمایان کرد.
در این میان، جشنوارههای فیلم نیز نقش تعیینکنندهای در جهت نمایش و عرضه این آثار داشته و شاید تمرکز مدیران جشنواره -بهدرستی- پس از این جنبش، بر آثار فمینیستی و آزادیخواه است. فیلم شهید ساخته نرگس کلهر یکی از این دست فیلمهاست که در عین بهرهگیری از هنر نخبه، به سادگی تاریخ مرد-محور کشورش را با زبانی صریح و شیرین بازگو میکند.
شاید مفهوم مرکزی شهید را بتوان در این جمله خلاصه کرد: پاک کردن تاریخ مردانه از خاطرات یک زن. اگر این جمله بهنظر ناممکن میرسد، پس فیلم نیز دست به دامان تخیل میبرد و با به هم ریختن قالبهای رایج سینما، انگار که تاریخ کشورش را درهم میکند و از طریق خیال، تاریخ را دوباره خواهد نوشت.
شهید درامی خود-زندگینامهای است که از زاویه دید یک دختر، مفهوم زن را میجوید؛ زنی که در طول این سالهای مدنیت، تنها ابزاری بیش برای مردان نبوده و مهمترین وظیفهاش، تولید مثل و بقای نسل همان مردانی است که خود آغازگر این تاریخ ضد زنانه بودهاند. داستان از این قرار است: دختری ایرانی-آلمانی (که نامش همنام با کارگردان است: نرگس شهید کلهر) قصد دارد واژه «شهید» را از نام خانوادگیاش پاک کند زیرا این واژه مردانه است و برای او یادآور تاریخ مردانه که در آن سایههای سرکوب، هویت زن را در هم میشکند. انگار زن دارد از هویت تاریخیاش میگریزد و با حذف این کلمه میتواند از سرنوشت ناکام خویش رهایی یابد.
زن در فیلم شهید در برابر یک نظام مردانه قرار میگیرد؛ نظامی که به هویت داشتن یک زن رضایت نخواهد داد. زن واژه «شهید» را دنباله یک تاریخ میداند؛ تاریخ مردانهای که نتیجهاش به انقلاب ضد زن پنجاهوهفت ختم شده و این کلمه -این هویت دروغین- روز و شب مثل سایه دنبالش است.
کارگردان (نرگس واقعی) قصد دارد از طریق یک بازیگر در نقش خودش هویت تازهای پیدا کند. از همان آغاز پیداست که واقعیت و خیال درهمآمیخته و دنیایی جنونزده، پیرامون نرگس را تشکیل میدهد؛ دنیایی که نرگس را از یک سوی وامیدارد به گریز از آن و از سوی دیگر ناگزیر باید در برابر این جهان مردانه ایستادگی کند. نرگس تحت هیچ شرایطی تاب و تحمل این ددمنشی مردانه را نداشته و در تلاش برای رهایی از آن -همراه با بازیگرش- میکوشد.
ساختار فیلم شهید در ظاهر درهمریخته است. چند صحنه توآم با موسیقی و آواز به فضای واقعیتزده پشت صحنه و تصاویر اسنادی علاوه شده و یک دنیای شلوغ را شکل داده که این البته راهبردی است آگاهانه و ریشه در رخدادهای تاریخی کشوری آشفته دارد که با هیچ منطقی قابل تحلیل نیست.
در واقع شلوغی ساختار فیلم -بهنسبت با یک روایتگری سرراست- یک تیر است و دو نشان: اول از طریق این فرم کلاژی قصد نزدیک شدن به وضعیت درهم ریخته ایران معاصر دارد ودوم فیلم از منظر یک زن روایت میشود؛ زنی که ساختارهای ذهنیاش به مراتب شلوغتر از جهان مردانه است.
فیلم درباره رهایی است و آزادی زن، درباره جدا شدن از هویتهای ویرانگر و در نهایت شناخت و بازیابی هویت زنانه - پس طبیعی است که این رهایی به واکنش سرودن و آواز سر دادن ختم شود و سازندهاش این ساختار فیلم را در شیوه روایتش برگزیند.
در پایان اما اتفاق مهمی میافتد! زن به شکل عینی با هویت تاریخی خود مواجه میشود و تپانچهای را در برابرش نشانه میرود اما نه قادر است او را از بین ببرد و نه اصلاً این کار شدنی است. اما دستاورد این تکاپوی زنانه «آگاهی» است. او به آگاهی رسیده است -چونان جنبش زنانه مهسا که زنان کشور را نسبت به سرکوب و استبداد، آگاه ساخت.