انتخاب جانشین ابراهیم رئیسی در ریاستجمهوری به پایان رسید اما راه سخت و طولانی آزادی، به تعبیر نلسون ماندلا، ادامه دارد. توپ تغییر همچنان در زمین جامعه مدنی است و این که چگونه نارضایتی فراگیر و مخالفت گسترده به گذار از رژیم اقتدارگرای مستقر در ایران منتهی شود.
این یادداشت هفت نکته مهم را درباره انتخابات دو مرحلهای و پیروزی مسعود پزشکیان مورد بررسی قرار میدهد.
نخست؛ هر سخنی درباره این انتخابات بدون اشاره به کاهش معنادار میزان شرکت شهروندان و افت تاریخی نرخ مشارکت، ناقص و بلکه نادقیق است.
شرکت نکردن دستکم ۶۰ درصد شهروندان در دور نخست و پرهیز بیش از ۵۰ درصد ایرانیان از مشارکت در دور دوم، ابعاد نارضایتی از رژیم سیاسی و نظام حکمرانی را بهگونهای بیسابقه عریان کرد.
دوم؛ مشارکت نکردن بسیاری از چهرههای اجتماعی و سیاسی، از هنرمندان مشهور و ورزشکاران سرشناس تا رهبران «جنبش سبز» و زندانیان سیاسی، و نیز گروههای مختلف اجتماعی و سیاسی، از جبهه ملی ایران تا شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران و از اتحادیههای مستقل کارگری تا انجمنهای دانشجویی، تداوم خیزش «زن، زندگی، آزادی» در سطح و مداری جدید بود. جنبشی اعتراضی که درونمایه آن «نه»گویی به نمایش انتخاباتی بود.
سوم؛ پرهیز از شرکت در انتخابات، تنها با رویکردی سلبی، یعنی خودداری از همراهی با حاکمیت زورگو و تزویرگر، انجام نشد، بلکه وجهی اثباتی و ایجابی داشت: تقویت جنبش مقاومت مدنی و تجمیع قدرت بیقدرتان با سمتوسوی تغییرات ساختاری و گذار به دموکراسی.
مخالفان مشارکت بهدنبال مشهود کردن بحران مشروعیت نظام نبودند، بلکه بسط و تقویت نیروی مقاومت مدنی برای گذار به دموکراسی را تعقیب میکردند.
چهارم؛ بیگمان، شهروندان ناراضی و تغییرخواه را نباید به تحریمکنندگان انتخابات تقلیل داد. بخش مهمی از حامیان پزشکیان و افرادی که به او رای دادند، شهروندان تغییرخواهی هستند که اعتراض به وضع مستقر و تحول را در شرایط کنونی با همراهی با نامزد اصلاحطلب پیگیری کردند. بهویژه در دوم که نامزد رقیب، باند تمامیتخواه و فرقهای ایدئولوژیک را نمایندگی میکرد.
پنجم؛ پزشکیان در حالی رییسجمهور شده که رقیب او حدود ۴۴ درصد آرای شرکتکنندگان در انتخابات را از آن خود کرده است. این به معنای وجود جبههای پرتوان از منتقدان دولت مستقر، افزون بر شهروندان مخالف تمامیت نظام سیاسی و ناراضی از حاکمیت است.
از این زاویه، پزشکیان نهتنها از فردای ریاستجمهوری باید به وعدههایش عمل کند و به مطالبات شهروندان معترض و ناراضی پاسخ گوید، بلکه ناگزیر است منتقدان اصولگرا و رقبای سیاسی حاشیهساز در ساختار قدرت را هم لحاظ کند.
ششم؛ هسته سخت قدرت در جمهوری اسلامی با محوریت خامنهای، کوشید با تایید صلاحیت پزشکیان، به نظام بیش از پیش بیاعتبارشده پس از اعتراضهای آبان ۹۸ و خیزش «زن، زندگی، آزادی»، روکشی از مشروعیت بپوشاند. پروژهای نه چندان کامیاب و ایبسا ناکام با توجه به تحریم فراگیر.
افزون بر این، با توجه به تغییرات اجتنابناپذیر و قابل حدس در نظام اداری و قوه مجریه، حواشی و عوارض و پیامدهای ریاست جمهوری پزشکیان مشخص نیست.
با تمام اینها، یک واقعیت مهم آن است که پزشکیان و حامیان اصلاحطلبش، ضربهگیر ولایت فقیه شدهاند و از این پس تا اطلاع ثانوی، متولی اصلی پاسخگویی به معترضان و ناراضیان.
آخر؛ نه جمهوری اسلامی با انتخاب پزشکیان به استقراری ویژه رسیده و نه روند گذار به دموکراسی با این انتخابات دچار دگرگونی شده است.
به تعبیر نلسون ماندلا، «راه سخت و طولانی آزادی» ادامه دارد. توپ همچنان در زمین جامعه مدنی است. اینکه حامیان گذار به دموکراسی چگونه از پتانسیل و توان بسیار ارزشمند نارضایتی و مخالفت و اعتراض آشکار و پنهان در جامعه، برای گذار از نظام اقتدارگرا بهره گیرند.
بهویژه آنکه سیاستورزی در بزنگاه عبور از جمهوری اسلامی در نهایت از «خیابان» و با تکیه بر جنبشهای اجتماعی حامی گذار به دموکراسی میگذرد.