وقتی که علی خامنهای، صبح جمعه ۱۵ تیرماه، از «افزایش شوق و علاقه مردم به رای دادن» گفت، برای بسیاری از کسانی که با شخصیت و روش و منش او آشنا هستند، مسجل شد که ولی فقیه و حلقه قدرت پیرامونش تصمیم قطعی خود را گرفتهاند تا شکست تحقیرآمیز هفته گذشته را به هر شکل ممکن جبران کنند.
خامنهای پس از انداختن رای خود، با لحنی یکسره متفاوت با زمان رای دادن در دور اول، گفت: «شنیدم که شوق و علاقه مردم بیشتر از قبل است؛ خدا کند اینجور باشد و اگر اینجور باشد خرسندکننده است.»
در طول سه دهه رهبری او، بسیاری از دستورات، مثل دستور توقیف فلهای مطبوعات در اردیبهشت ۱۳۷۹، به همین شکل داده شده است.
او که ناخرسندی خود از رای ندادن اکثریت مردم ایران را با سکوتی چهار روزه نشان داده بود، روز چهارشنبه اگرچه ناگزیر شد میزان مشارکت پایین مردم در انتخابات را بپذیرد، اما در کوششی آشکار برای روحیه دادن به هواداران خود که به روشنی دیده بودند اقلیت کوچکی از جامعه متنوع و متکثر ایران را تشکیل میدهند، گفت رای ندادن مردم ایران به معنای این نیست که آنها با نظام جمهوری اسلامی مخالف هستند.
جمهوری اسلامی در قلب و جعل واقعیت و دروغگویی، که در فقه شیعی تقیه و خدعه خوانده میشود، و بهویژه تقلب و سازماندهی انتخابات سابقهای طولانی دارد.
با این همه، بهکارگیری روشهایی مانند عددسازی و زیاد و کم کردن آرا در مجموع یا به سود یک نامزد، نیازمند زمینههایی است و انجام آن روز به روز، بهویژه بهدلیل سهولت ضبط و ثبت مستقل واقعیت، یعنی فیلمبرداری و عکاسی و بیان روایت شاهدان عینی از حوزههای رایگیری، دشوارتر میشود.
مردم ایران در روندی پیگیر، همزمان با گسترش اعتراضات سیاسی و مدنی در سالهای اخیر، در دو دوره انتخابات ریاست جمهوری و دو دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی، حتی براساس آمار رسمی اما تایید نشده از سوی منابع مستقل، در شیبی نزولی از شرکت در انتخابات خودداری کردهاند تا آنجا که در دور اول انتخابات ۱۴۰۳ حتی براساس همین آمار، بیش از ۶۰ درصد واجدان حق رای، انتخابات در جمهوری اسلامی را نمایشی و فرمایشی خواندند و آن را تحریم کردند.
افزایش انسداد سیاسی، تشدید سرکوب گسترده مخالفان و معترضان با افزایش اعدامها و بازداشتها و محدودتر کردن آزادی بیان شهروندان در کنار ناکارآمدی همهجانبه و فساد فراگیری که به فروپاشیدن بنیانهای اقتصادی کشور، تورم و گرانی و بیکاری و در نتیجه روزانه شدن اعتراضات صنفی و معیشتی، بحران مشروعیت نظام را پررنگتر از هر زمان دیگر کرده است.
در چنین شرایطی بود که هسته مرکزی قدرت، با هدف افزایش میزان مشارکت مردم در انتخابات به اصلاحطلبان حکومتی، مجوز حضور در انتخابات را داد و نامزد آنها را برخلاف دوره قبل از صافی شورای نگهبان گذراند. تحقق هدف اعلام برگزاری انتخاباتی با مشارکتی بیش از سه دوره انتخابات قبلی، با کشیده شدن انتخاب جانشین ابراهیم رئیسی به دور دوم، بهویژه برای جبران شکست روز هشتم تیر بیش از پیش ضرورت یافت.
اصلاحطلبان حکومتی که دوری از قدرت و مواهب آن را بهسختی تحمل میکردند، در مقابل بی هیچ مشکلی، شروط هسته مرکزی قدرت را پذیرفتند و نماینده آنها، مسعود پزشکیان، در جریان مناظرههای تلویزیونی بارها و بارها بر این نکته تاکید کرد که خود سیاستی ندارد و هدفش صرفا اجرای دستورات و سیاستهای ابلاغشده از سوی علی خامنهای است.
پزشکیان در تبلیغات انتخاباتی خود بارها تاکید کرد که علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، خط قرمز اوست و حتی تا آنجا پیش رفت که در دانشگاه تهران خطاب به دانشجویان گفت: «اصلا من ذوب در او هستم و نباید به کسی که من به او اعتقاد دارم توهین کنید.»
همزمان، شماری از حامیان و مشاوران مسعود پزشکیان، مانند عباس عبدی، نیز بیپرده گفتند که هدف اصلی آنان نه پیروزی پزشکیان بلکه افزایش مشارکت مردم در پای صندوقهای رای است.
اصلاحطلبان با همان اسلحه همیشگی یعنی ترساندن مردم از رقیب به میدان آمدند و به جای آنکه بگویند نامزد مورد حمایت آنها با تعریفی که از خطوط قرمز و وظایف خود کرده، چه چیزی را و چگونه اصلاح خواهد کرد، صرفا مردم را از رقبای اصولگرا ترساندند، حال آنکه در عمل پس از اعتراف علنی و داوطلبانه آنها به سرسپردگی کامل به رهبر جمهوری اسلامی، مرز متمایزکنندهای باقی نمانده است که آنها را از جناح دیگر در جمهوری اسلامی جدا و قابل شناسایی کند.
به سخن دیگر، همانطور که اصلاحطلبان حکومتی درباره رقبای اصولگرای خود میگویند که با استفاده از راهبرد النصر بالرعب یا پیروزی از راه دهشتافکنی و ترسآفرینی به دنبال کسب و حفظ قدرت هستند، خود نیز دقیقا از همین راهبرد استفاده کردهاند تا با ترساندن مردم از رقیب، رای آنان را به دست آورند.
با وجود این، بهنظر نمیرسد که این اقدامات تاثیری قابل توجه بر نظر کسانی گذاشته باشد که دور اول انتخابات را تحریم کرده بودند. شواهد و اسناد، از عکسها، ویدیوها و روایت شاهدان عینی و شهروندان از حوزههای رایگیری گرفته تا نحوه شمارش و اعلام خبر میزان مشارکت و آرای سعید جلیلی و مسعود پزشکیان، آمارهای اعلامشده در این زمینه را بهطور جدی زیر سوال میبرد.
مردم ایران، در دهههای گذشته خود شاهدان بیواسطه انتخاباتی با نرخ مشارکتهای متفاوت بودهاند و معیارهایی عینی در اختیار دارند که به این پرسشها، به رغم تبلیغات منسجم و یکپارچه هر دو جناح درباره میزان مشارکت ۵۰ درصدی، پاسخ دهند.
اگر گذشته و تاریخ جمهوری اسلامی، مبنایی برای پیشبینی آینده آن باشد باید گفت شادمانی شمار وسیعی از کسانی که به پزشکیان رای دادهاند چندان طول نخواهد کشید و با تداوم رویکردها و سیاستهای اصلی جمهوری اسلامی، موج اظهار پشیمانی از دادن این رای بهزودی آغاز خواهد شد.
کمک همهجانبه اصلاحطلبان برای حفظ وضع موجودی که اکثریت شهروندان از آن ناراضی هستند، و تلاش آنها برای دوگانهسازی جعلی بین دو جناح یا نامزدهای آنان از همین امروز به پایان میرسد و بار دیگر، دوگانه حقیقی ملت ایران- جمهوری اسلامی مبنا و محور مرزبندیها، تحولات و رخدادهای آینده خواهد بود.