دستکم ۶۰ درصد شهروندان ایران به انتخابات نمایشی و فرمایشی و به نظام دروغ و سرکوب «نه» گفتند و از مشارکت در آن خودداری کردند.
به «قدرت بیقدرتان» ایمان بیاوریم
«قدرت بیقدرتان» که واتسلاو هاول، اندیشمند آزادیخواه آن را در مکتوبی ارزشمند و خواندنی، و در متن نظام سرکوبگر و اقتدارگرای چکسلواکی در دهه ۸۰ تشریح کرده، حالا شاهدی دیگر در تاریخ سیاسی معاصر جهان دارد: «نه» معنادار اکثریت ایرانیان معترض به نمایش فریبکارانه انتخابات در جمهوری اسلامی.
از دهها زندانی سیاسی زن در اوین و فاطمه سپهری زندانی در مشهد تا میرحسین موسوی و زهرا رهنورد در حصر خانگی ۱۶۰ ماهه، از سعید مدنی، جامعهشناس زندانی تا زندانیان سیاسی مشهور و گمنام در زندانهای مختلف، و از خانوادههای دادخواه جانباختگان و اعدامشدگان در جمهوری اسلامی تا شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان، و از این همه تا یکیک زنان و جوانان و کارگران و بازنشستگان و شهروندان عادی برآشفته از دروغگویی و سرکوبگری نظام ولایت فقیه، فهرستی بس طولانی و رنگارنگ، این «نه» بزرگ و معنادار را دوشادوش هم رقم زدهاند.
شهروندانی که با نقطه عزیمتهای مختلف فکری و سیاسی و سبک زندگی و باورهای گوناگون، پیرامون یک محور کنار هم ایستادهاند: «نه» گویی به استبداد دینی.
این، دقیقا همان قدرت بیقدرتان است که واتسلاو هاول از آن گفته است. قدرت بیقدرتان در همین است که میتوانند شیرازه و بنیان دروغی را متلاشی کنند که ساختار ایدئولوژیک به روی واقعیت میکشد.
بیقدرتان فقط نخبگان سیاسی و کنشگران مدنی نیستند. تکتک افراد و انسانهایی هستند که باید خود را از زندگی زیر دروغ رها کنند، حتی اگر فرجام اقدام و کنشگری امروز آنان، واضح و ملموس و نزدیک نباشد.
پذیرش مسئولیت فردی و تن ندادن به بازی دروغ و ریاکاری، گام نخست برای حرکت به سمت عبور از نظام زور و تزویر است.
این گام نخست و بلند را اکثریت قاطع شهروندان ایران با خودداری از مشارکت در رقابت انتخاباتی مبتذل و فریبکارانه، برداشتهاند. گامی ارزشمند در ادامه خیزش «زن، زندگی، آزادی» که به سرفصلی در تاریخ تحولات اجتماعی و سیاسی ایران تبدیل شده است.
ایرانیان معترض و ناراضی از اقتدارگرایی و تزویرگری حاکم، جمعه هشتم تیرماه در گوشهگوشه ایران و جهان، و در اقدامی همسو، صدا و کنشی مشترک آفریدهاند. اینچنین است که بهگونهای حیرتانگیز و ستایشساز، مشارکت در انتخابات از گیلان تا خوزستان، از البرز تا کهگیلویه و بویراحمد، و از کردستان تا سیستان و بلوچستان، به ۳۰ درصد تقلیل یافته است.
دوگانه پزشکیان و جلیلی، در دور دوم نمایش انتخاباتی جمهوری اسلامی، تنها برای دلخوشان به تغییرات جزیی، یا تندادگان به ستمگری مستقر، یا ناامیدان از تحول بنیادین، و یا کاسبان قدرت و ثروت و منزلت، معنا و اهمیت دارد.
برای شهروندانی که بنیان وضع بحرانی را در نظام سیاسی مستقر و ساختار سلطه و سرکوب مبتنیشده بر یک ایدئولوژی دروغین ردیابی کردهاند، و به فهمی عمیق از تبعیض و تزویر و تمامیتخواهی و خودکامگی مسلط در ساختار قدرت رسیدهاند، دوگانهای بنیادیتر از رهایی خود و بقای استبداد دینی وجود ندارد.
پایبندی به حقوق و کرامت و عزت انسانی، پذیرش مسئولیت شخصی، و تن ندادن به بازی دروغ و تزویر، پیشنهادهای هاول برای گامگذاشتن در مسیر عبور از نظام اقتدارگرا و ایدئولوژیک است. همان چیزی که در پایان دهه ۸۰ میلادی در اروپای شرقی بهوقوع پیوست.
ایستادگی و مقاومت مدنی ایرانیان آزادیخواه و قدرت بیقدرتان در ایران، هرچند که در کوتاهمدت چشمانداز واضح و ملموسی نداشته باشد، اما با تکیه بر تجربه جنبشهای اجتماعی و اعتراضی در جهان، و نیز ایران، ازجمله در جنبش ملی مشروطه، افقی امیدبخش با خود دارد.
افقی سزاوار شهروندان متعهد و مسئول و پیگیر حقوق انسانی و اساسی خود، که مشتاق زندگی در ایران آزاد و امن هستند و بیزار از دروغگویی و ستمگری.
به «قدرت بیقدرتان» ایمان بیاوریم.