هفتاد و هفتمین دوره جشنواره جهانی فیلم کن این روزها در حال برگزاری است و محمد رسولاف با فیلم تازهاش، «دانه انجیر معابد» یکی از مدعیان اصلی دریافت نخل طلاست. اگر رسولاف موفق به دریافت نخل طلا شود، این دومین نخل طلای سینمای ایران طی ۷۷ دوره برگزاری جشنواره کن خواهد بود.
ردپای سینمای ایران در جشنواره بینالمللی فیلم کن را میتوان تا شش دهه قبل و با مستند کوتاه کوروش کبیر ساخته مصطفی فرزانه در سال ۱۹۶۱ پیگیری کرد، فیلمی که تاریخ و فرهنگ متعالی ایران باستان و مفاهیم عمیق بشری را در دل تختهسنگها و سنگنوشتههای تخت جمشید جستوجومیکند.
کوروش کبیر فیلمی جریانساز و تأثیرگذار در مسیرمستندسازی ایرانی محسوب میشود -تا آنجا که یکی از غنیترین مستندهای آوانگارد ایرانی -جام حسنلو- را بیشباهت به فیلم فرزانه نمیدانند. اما نخستین فیلم بلند سینمایی ایرانی که در جشنواره کن حضور مییابد، شب قوزی (۱۹۶۵) ساخته فرخ غفاری است -فیلمی آوانگارد و مدرنیستی و برداشتی آزاد و هجوآلود از هزارویک شب و در انتقاد به فرهنگ معاصر ایرانی. نکته -شاید- حائز اهمیت این باشد که هردوی فیلمسازان نامبرده (فرزانه و غفاری) آشنا با فرهنگ و سینمای فرانسه بودهاند و غفاری بهعنوان مدیرعامل فدراسیون بینالمللی آرشیوهای فیلم در پاریس به سینمای فرانسه اشراف کامل داشته است؛ بنابراین جای تعجب نیست که هردو بهشدت تحت تأثیر فیلمهای آوانگاردهای فرانسوی دهه ۱۹۲۰ و فیلم-جستارهای فرانسوی دهه ۱۹۵۰ بودهاند. دهه ۶۰ دوران شکوفایی سینمای مدرن دنیاست و فیلم فرانسوی، نقد فرانسوی و جشنواره کن آن را نمایندگی میکند و فیلمهای راهیافته به این جشنواره اغلب از زبانهای تازهای برخوردارند. درست در همین فاصله است که احمد فاروقی قاجار با فیلم طلوع جدی در بخش فیلمهای کوتاه حاضر میشود؛ فیلمسازی ایرانی-فرانسوی که آثارش بیشباهت به هجویهها و فیلم-جستارهای فرانسوی نیست.
این دورانی است که جشنواره کن بهدنبال سبکهای نو و زبانهای تازه میگردد و آنچه مدنظر دارد، هنر سینماست -هرچند جشنواره کن هیچگاه بیتوجه به مساله سیاست نبوده و اغلب فیلمهای انتخابشده از سینمای ایران همواره چه پیش از انقلاب و چه پس از آن، در ایران با مشکلات سانسور و توقیف مواجه بودهاند. درست در همین دوران است که داریوش مهرجویی یکبار با گاو(۱۹۶۹) و بار دیگر با پستچی(۱۹۷۲) در بخش دوهفته کارگردانان کن حاضر میشود؛ فیلمهایی که در کارنامه خود مهرجویی نیز آثاری متفاوت بهحساب میآیند و پس از توقیف کوتاهمدت هر کدام، در ایران به نمایش درآمدند.گاو یکسالونیم توقیف بود و پستچی کمتر از یکسال. در این میان انیمیشن شهر خاکستری فرشید مثقالی نیز در بخش جانبی کن راه مییابد؛ فیلمی نمادین درباره شهری که هیچ رنگی ندارد و ساکنان شهر با مفهوم رنگ بیگانهاند- همانطور که پیداست اغلب آثار نگاهی انتقادی به وضعیت ایران معاصر دارند. ناگفته نماند که در همین سالها، جشنوارههای الف دیگر اروپا توجه بیشتری به سینمای ایران نشان داده بودند و جوایز متعددی به فیلمهای ایرانی اعطا شده بود -از جمله جشنوارههای ونیز، سنسباستین و ... اما بهنظرمیرسد استقبال کن از فیلمهای ایران تا آن زمان -توأمان- بهعلت نوگرایی و نگاه سیاسیشان بوده است.همچنان که با بررسی سبکی فیلمها، میتوان ردپای آوانگاردهای اولیه سینمای ایران را در کن پیگیری کرد؛ آوانگاردهایی که خود تحت تأثیر جنبش آوانگارد فرانسوی بوده است.
از جمله فیلمهای نوگرا و توقیفشده سینمای ایران که در بخش نوعی نگاه جشنواره کن حضور یافت چریکه تارا (۱۹۷۹) ساخته بهرام بیضایی بود (اولین حضور سینمای ایران در بخش نوعی نگاه که با حضور بهرام بیضایی و بدون حضور سوسن تسلیمی بود و البته بیضایی هم پس از بازگشت از کن به ایران توبیخ و از کار اخراج شد که به نظر میرسد اتفاقی است که هیچ گاه مشابه آن در هیچ کشور جهان رخ نداده است)؛ فیلمی که تاریخ معاصر را در برابر تاریخ و فرهنگ تعالییافته ایران قرار میدهد و نگاهی تند به وضعیت ایران معاصر دارد. تارا چریکهای است در محاصره فرهنگ مردانه ایرانی و در جستوجوی رهایی. ایدهای که اکنون نیز امکان اکران ندارد چه رسد به سالهای آغازین جمهوری اسلامی. در همین سال سهراب شهید ثالث با فیلم نظم در بخش دوهفته کارگردانان حضور دارد و یک سال پیش از این، سایههای بلند باد (۱۹۷۹) ساخته بهمن فرمانآرا در بخش منتقدان (که توقیف شده بود).
دهه ۸۰ میلادی دهه افول سینمای ایران در جشنوارههای بینالمللی است با اینحال سایر جشنوارههای الف و ب در این دهه میزبان بهتری برای فیلمهای ایرانی هستند تا کن. دونده امیر نادری در جشنواره سهقاره نانت جایزه بالن طلایی را از آن خود میکند و کلید ابراهیم فروزش از جشنواره فرانسوی دانکرک جوایز متعددی دریافت میکند. دیگر آثاری از سینمای ایران نیز هستند که افتخارات جهانی و ماندگاری در این دهه کسب کردهاند ولی نه در جشنواره کن. هرچند این دهه، دهه جنگ هشتساله ایران و عراق است و بهدلیل محدودیتهای جنگ و از میان رفتن روابط بینالمللی، فیلمهای کمتری به خارج از مرزها فرستاده میشود.
اما دهه ۹۰ دهه بازگشت سینمای ایران به جشنوارهها از جمله کن است. در سال ۱۹۹۱ جشنواره کن میزبان در کوچههای عشق خسرو سینایی است؛ فیلمی شاعرانه درباره مشکلات پس از جنگ و مهاجرت و آوارگی. یک سال پس از آن، عباس کیارستمی با زندگی و دیگر هیچ و مجید مجیدی با فیلم بدوک در کن هستند و تعدادی انیمیشن ایرانی در بخشهای جنبی جشنواره به روی پرده رفتند. در سال ۱۹۹۳ زیر درختان زیتون کیارستمی به نامزدی دریافت نخل طلای کن میرسد و ابراهیم مختاری با فیلم زینت به بخش دوهفته کارگردانان وارد میشود.
دو سال بعد محسن مخملباف با دو فیلم نوبت عاشقی و سلام سینما به نوعی نگاه کن میرسد و یک سال بعدش در همان بخش از فیلم گبه رونمایی میکند. در این سالها دستیار سابق عباس کیارستمی -جعفر پناهی- با فیلم بادکنک سفید راه به کن مییابد و جایزه بهترین فیلم بخش دوهفته کارگردانان را دریافت میکند. در سال ۱۹۹۷ که یکی از نقاط عطف تاریخ سینمای ایران است، طعم گیلاس کیارستمی برنده نخل طلای کن میشود (به طور مشترک با یک فیلم ژاپنی)؛ جایزهای که تا امروز هم معتبرترین جایزه سینمایی در میان جشنوارهها به حساب میآید.در مجموع دهه ۹۰ دهه پرباری برای سینمای ایران در جشنواره کن است؛ دههای که نام کارگردانان ایرانی را سر زبانها انداخت و بهجرأت میتوان گفت اعتبار اکنون فیلمهای ایرانی معلول دهه ۹۰ و حضور مداوم سینمای ایران در بخشهای مختلف کن است.
با اینحالآنچه از سینمای ایران در کن -در دو دهه بعد از آن- برجای مانده، چندان با موقعیتهای هنری- سینمایی دهههای پیش همخوانی ندارد. میتوان در این دو دهه به فیلمهایی اشاره کرد که جایگاهی برای خود دستوپا کردهاند: از جمله خواب تلخ محسن امیریوسفی، گربههای ایرانی بهمن قبادی و البته اصغر فرهادی که تاکنون چهار بار در بخش مسابقه شرکت کرده و فیلمهایش جوایزی را دریافت کردهاند؛ بهترین بازیگر زن برای فیلم گذشته، بهترین فیلمنامه و بهترین بازیگر مرد برای فروشنده و جایزه بزرگ هیأت داوران برای فیلم قهرمان که دومین جایزه مهم سینمای ایران در جشنواره کن محسوب میشود.
حالا باید دید که شنبه این هفته محمد رسولاف جایزه تازهای را به افتخارات سینمای ایران در کن اضافه خواهد کرد یا نه.